زينب ! بيار آب گلوى حسين را
پر كن تو شور اشك سبوى حسين را
ظهر است و يك نسيم كه آشفته مى كند
با دست هاش مشرق موى حسين را
زينب ! غبار فاجعه نزديك مى شود
زينب ! ببين ! مقابل روى حسين را
در ناگهان ضربه يك تيغ ، يك تبر
پر شد فضاى باغچه بوى حسين را
زينب ! به اهل كوفه ، به نامردمان بگو:
آرى ! خدا خريد گلوى حسين را
درباره ما
اطلاعات کاربری
آرشیو
نظرسنجی
بنظر شما هیئت داری خوبه
آمار سایت
کدهای اختصاصی